حمایت از کالای ایرانی، حمایت همه جانبه از فرهنگ تا اقتصاد ایرانی است و به بیان دیگر حمایت از کالای ایرانی یعنی ساخت ایران به معنی اتم و اخص کلمه!
به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی است که توسط محمد نوروزی پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) درباره شعار سال ۹۷ نوشته شده است:
این نوشتار به وُسع خود می کوشد، به دو سوال که ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر دارند پاسخ دهد و تا حد امکان به مفهوم پردازی «کالای ایرانی» بپردازد.
یکی از سوالات رایج در بحث حمایت از کالاهای داخلی این است که مگر می شود همه کالاها را در داخل کشور تولید کرد؟ و آیا اساساً چنین امری حتی اگر ممکن باشد معقول هم هست؟ پس داستان مفاهیم استراتژیکی نظیر «مزیت رقابتی» چه می شود؟
برخی دیگر از تحلیل گران که آشنایی اجمالی با تاریخ عقاید اقتصادی و مباحث اقتصاد سیاسی بین الملل دارند نیز هرگونه سیاست حمایت از توسعه اقتصاد داخلی را در دسته سیاست های ملی گرایانه و به عبارت دیگر مرکانتلیستی جای می دهند و با همان استدلال های اقتصاد کلاسیک آدام اسمیتی، این سیاست ها را زیر سوال برده و چنین توصیف می کنند که سیاست های اقتصاد مقاومتی نیز مرکانتلیستی بوده و منسوخ است و معلوم است که سیاست های اقتصادی کشور مربوط به چند قرن پیش در اروپاست و خود غرب هم به این جمع بندی رسیده است که دوران چنین سیاست هایی به سر آمده است و در نتیجه «سیاست های بازار آزاد» را تجویز می کنند … . پس سوال دوم این است که آیا چنین تحلیل و تجویزی قابل اتکاست یا خیر؟
پاسخی کوتاه به سوال دوم:
سیاست های مرکانتلیستی که بعد از دوران فئودالیسم در اروپا رواج یافت در پی مثبت کردن تراز تجاری دولتهای ملی (=کشورها) بود و می کوشید با محوریت سوداگری و تجارت، به افزایش حجم طلا و نقره در خزانه دولت پرداخته و این ابزار را مهم ترین لازمه حفظ امنیت کشور می دانستند. ازآنجا که این سیاست ها بر پایه انباشت حداکثری طلا و نقره صورت می گرفت و با توجه به محدودیت حجمی این دو فلز گرانبها، موجب شکل گیری جنگ ها و مستعمره سازی های فراوان شد و از سوی دیگر فساد سیستمی ناشی از واگذاری برخی از امتیازات واردات و صادرات کالاها به درباریان، زمینه فروپاشی آن را فراهم ساخت و در نتیجه با انقلاب صنعتی در بریتانیا، مرکانتلیسم به حاشیه رفت.
با این توضیح کوتاه، باید گفت که نمی توان فقط به سبب شباهت در برخی از گزاره های سیاست های اقتصاد مقاومتی با سیاست های مرکانتلیستی، این دو را مطابق دانست چه اینکه سیاست های اقتصاد مقاومتی درون زا و برون نگرند، دانش بنیان هستند، رویکرد مردمی دارند و بر پایه عدالت شکل می گیرند که بسیاری از این ویژگی ها در سیاست های مرکانتلیستی، حتی طرح هم نمی شوند چه برسد به اینکه پیگیری شده باشند!
در پاسخ دیگری به این سوال باید گفت که تجربه کشورهای صنعتی موفق امروز دنیا از جمله آلمان، ژاپن و حتی ایالات متحده امریکا در صد سال گذشته به صورت آشکاری، سیاست های حمایت از محصولات داخلی و صنایع ملی را تائید می کند به گونه ای که گاه سخت گیری های صورت گرفته در این زمینه در این کشورها در آن زمان، تعجب انسان را بر می انگیزد.
و اما درباره سوال اول که چه کالایی ایرانی است؟
ابتدا باید به یک نکته اشاره کرد که منظور از کالا همان محصول است لذا می تواند اعم از کالای ملموس و یا خدمت باشد و دامنه خدمات که اتفاقا حجم عظیمی از اقتصاد جهان را به خود اختصاص داده است در این دایره قابل تحلیل و بررسی است. (در این زمینه به مطلب «کدام کالا تولید داخل است؟» در سایت عیار آنلاین مراجعه شود). هر کالایی دارای یک شبکه تامین گسترده است و از ایده پردازی اولیه که بر پایه اصول علمی و مهندسی طراحی محصول، فرموله کردن و طراحی آزمایشگاهی، ساخت نمونه های واقعی و توسعه تجارب محصول، فرآیندی کامل را طی می کند و طبیعتاً طی این فرآیند، مراحلی نظیر ایجاد نشان(برند) تجاری، مالکیت معنوی و … را نیز در بر می گیرد.
اولین و آشکارترین بُعد در تحلیل چیستی کالای ایرانی، جنبه اقتصادی و ارزآوری آن است. و در پاسخ به این سوال که چه کالایی، ایرانی است می توان همان شبکه تامین را در نظر گرفت، هر چقدر ارزآوری مستمر (و نه موقتی و مقطعی!) بیشتری در طول تولید و فروش از یک کالا عاید ایران شود، آن کالا ایرانی تر است! به عبارت دیگر، اگر کل زنجیره ایده تا محصول و نشان تجاری و مالکیت معنوی آن محصول، ایرانی باشد طبیعتاً می توان آن کالا را کاملا ایرانی دانست ولی اگر مالکیت معنوی آن کالا خارجی است یا فقط در ایران سر هم بندی (مونتاژ) می شود، بخشی از آن کالا، ایرانی است.
گاهی این شبهه طرح می شود که کارگران فلان شرکت، ایرانی هستند پس طبیعی است که آن کالا هم ایرانی است! در پاسخ به این شبهه باید گفت که بیشترین عایدی مالی یک شرکت مربوط به نشان تجاری و مالکیت معنوی آن است و دستمزد کارگر و گروه عملیاتی در مقایسه با حجم انبوه عایدات مالی آن، بسیار اندک است هر چند می توان، این کالا را نیز در دسته کالاهای ایرانی جای داد ولی طبیعتاً در آن سوی طیف قرار خواهد گرفت.
یکی از نمونه های این رویکرد را می توان درباره شرکتهای اکتشاف و تولید نفت و گاز (E&P) ملاحظه کرد رویکردی که بعد از ایجاد نشان تجاری توسط این شرکت ها دنبال می شود این است که توسعه دانش فنی و تجهیزات را به شرکت های کوچک می سپارند و خود به امر مدیریت فرآیند اشتغال دارند و در قراردادهای بین المللی نفتی نیز، شرکت های کوچک مجبورند محصولات خود را به این شرکت های مطرح بفروشند، لذا هم ریسک توسعه فناوری را می پذیرند و هم در نهایت سهم اندکی از عایدات مالی را دریافت می کنند.
در کنار آنچه ذیل دو سوال «آیا باید همه نوع کالایی در ایران تولید شود؟» و «چه کالایی ایرانی است؟» بیان شد، می بایست به سه بُعد راهبردی، اجتماعی - فرهنگی و واسطه ای این امر نیز اشاره شود و بدون در نظر گرفتن این سه بُعد، این تحلیل ناقص خواهد بود.
الف) بُعد راهبردی: درباره برخی از محصولات (اعم از کالای ملموس و خدمات)، نمی توان فقط و فقط به بُعد اقتصادی توجه کرد چرا که اهمیتراهبردی این محصولات به گونه ای است که حتی در شرایطی که محصولات تولید داخلی دارای کیفیت کمتر و قیمت بالاتری نسبت به محصولات مشابه باشند، سیاست های دفاعی و راهبردی کشور ایجاب می کند که از این محصولات حمایت کند. مواردی نظیر خودکفایی در تولید بنزین (یا سوخت های حیاتی دیگر)، خودکفایی در گندم (یا مواد غذایی) و موارد مشابه از این بُعد، قابل تحلیل هستند.
ب) بُعد اجتماعی- فرهنگی: واردات برخی از محصولات در کشور به صورت مستقیم و غیرمستقیم اعتمادبهنفسملی را از بین می برد و هر چند از جنبه های عایدی اقتصادی فردی قابل توجیه است ولی در نهایت به سبب تضعیف اعتماد به نفس و روحیه ملی، خطری بزرگ برای کشور محسوب می شود. برخی از وسایل پلاستیکی منزل، اسباب بازی و … که به صورت گسترده از کشورهایی نظیر چین وارد کشور می شوند هر چند از نظر اقتصادی برای یک فرد قابل دفاع است ولی در بعد جمعی باعث تعطیلی، بسیاری از شرکت هایی می شود که به تولید چنین محصولات ساده ای اشتغال داشتند محصولاتی که هم از نظر مواد اولیه، هم از نظر دانش فنی و هم از نظر فروش گسترده در کشور، شرایط بسیار مناسبی را دارا هستند.
ج) بُعد واسطه ای: دانش و فناوری رویکردیانباشتی دارند به این معنا که توسعه دانش به صورت تدریجی و انباشتی صورت گرفته و رویکردی پلکانی در آن حاکم است. اگر زمینه ساخت برخی از تجهیزات و سخت افزارهای ساده در کشور فراهم نشود بستر توسعه سایر سطوح و اجزای فناوری نیز ایجاد نمی شود (البته به این معنا نیست که می بایست همه تجربه بشری را در توسعه فناوری تکرار کرد و به معنای اختراع چرخ از اول هم نیست!). در زمینه برخی از حوزه های خدماتی نظیر فضای مجازی و توسعه پیام رسان های داخلی نیز، این بُعد قابل بررسی است.
حمایت از کالای ایرانی، حمایت همه جانبه از فرهنگ تا اقتصاد ایرانی است و به بیان دیگر حمایت از کالای ایرانی یعنی ساخت ایران به معنی اتم و اخص کلمه! همان گونه که رشد و سازندگی حرکتی تدریجی و مستمر و گاه با فراز و نشیب است. پس حمایت از کالای ایرانی نیز با دشواریها و ملاحظات فراوانی همراه خواهد بود و نمی توان انتظار تغییر یکباره داشت